محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات مامانی

واکنش به صدای مامان و بابا

سلام نانازم این روزا مامانی حالش زیاد خوب نیست و وقت نمی کنه بیاد اینجا برات بنویسه وقتی می رسم خونه  خیلی خسته می شم و اصلا نمی تونم بشینم امروز صبح تو محل کارم خاله جون مشاور زحمت کشید  و کارای مراقبتی مامانی رو انجام داد و دوباره صدای قلب کوچولوت که مثل ساعت کار می کرد رو شنیدم .خدارو شکر مامانی مشکلی نداشت و تو نانازم هم مشکلی نداشتی البته اینو بگم مامانی روزانه  چکت می کنه نانازم احساس می کنم خیلی می فهمی به صدای من و بابایی خوب واکنش نشون می دی مخصوصا مامانی الهی فدات بشم که وقتی باهات حرف نمی زنم و ساکتم با بعضی از حرکات  منو  متوجه خودت می کنی اوایل فکر نمی کردم اینجوری باشه ولی چند روزی ...
14 شهريور 1390

نی نی ما بیست و چهار هفته شد

سلام عزیزم پسل مامان الان واسه خودش مردی شده  امروز 24هفته ویک روزت شده الهی این روزا هر چه سریعتر بگذره و به هفته های آخر نزدیکتر بشه و تو بیای پیشمون  این روزا  پسل ورزشکارم حسابی داره شیطنت می کنه اونقدر که اگه یه کمی آروم بشه من رو به  شک و در نهایت نگرانی وا می داره اما انگار می فهمه و هر وقت نگران می شم یه خودی نشون می ده  نا قلای مامان و بابا    از همین الان هم خودشو واسه بابا جونش کلی لوس می کنه عزیزم دیروز عصر من و بابایی و به صورت نا محسوس تو  با هم رفتیم بیرون جات خالی نانازم باز مامانی رفت سراغ کتاب برات ده تا کتاب خریدم  بابایی صداش در اومد و می گفت این همه ...
11 شهريور 1390

نی نی کوچولو گل پسره

نی نی کوچولو گل پسره                                              الان درست یه سال داره خوشگله و با نمکه                                                    روی لپش یه ...
10 شهريور 1390

گوگولی مامان

سلام وروجک من  این روزا مامانی درگیر کارهای انتقالیشه انشاالله اگه مشکلی پیش نیاد تا آخر این ماه مامانی محل کارش عوض می شه و میاد نزدیکتر و اینجوری خیالش از بابت همه چیز راحت می شه مخصوصا اینکه مجبور نیست وقتی تو دنیا اومدی زیاد تنهات بزاره نمی دونی چقدر خوشحالم خدایا شکرت فعلا همه چیز تعطیله میخوام کارامو با خیال راحت انجام بدم تا وقتی اومدی همه چیز آماده باشه خاله جون مهری تو محل کارم تست تیروئید از نی نی ها می گیره و هر روز کلی نی نی های ناز میان اونجا و من هم به یاد تو  می رم نگاشون می کنم  هنوز باورم نمیشه تو داری میای پیشمون عزیزم ماه رمضون هم کم کم داره تموم میشه امشب خاله جون ما رو افطار دعوت کرده...
6 شهريور 1390

پسلی تو خواب بابایی

سلام پسل قند عسل خوفی ؟ یه خبر دست اول برات دارم ناناز  بابایی خوابت رو دیشب دیده بود کلی ذوق کرده بود پسلشو  تو خواب دیده و می گفت احساس خیلی خوبیه پس این نی نی گولومون کی دنیا میاد که بغلش کنم  خلاصه اینکه می گفت با پسلش تو خواب بازی بازی کرده و تو از سر و کولش بالا می رفتی و بابایی از این  کارت کلی لذت می برده  چند شب پیش هم مامان جون (مامانی) خوابت رو دیده بود و می گفت  یه پسل ناز که شواهد نشون می ده تو بودی  تو خوابش اومده   باهاش حرف می زدی و وای وای یه  کم شیطونی هم کردی آخه مامان جون می گفت تو خواب من سر کار بودم و تو رو برده بودم اونجا  پیش مامان جون که مراقبت ب...
3 شهريور 1390